اگر دل دليل است !! شعري از قيصر امين پور !!

   

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولى دل به پائیز نسپرده ایم

چو گلدان خالى لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم

اگر خون دل بود، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است، آورده ایم

اگر داغ شرط است، ما برده ایم

              اگر دشنه دشمنان، گردنیم.                

اگر خنجر دوستان، گرده ایم

گواهى بخواهید، اینک گواه

همین زخم هایى که نشمرده ایم!

دلى سر بلند و سرى سر به زیر

از این دست عمرى به سر برده ایم

ماه رمضان ماه ميهماني خداوند خوش امدي

                     

...دوباره ماه رمضان جزء عمر شد،یاد کن آنهایی را که پارسال بودند امسال زیر خاکند.از تو جوانتر تصادف کرد و مرد،حالا من و تو که امسال هستیم،چقدر باید بگوییم الحمدلله رب العالمین....

اول دعا کنید برای اموات و بدانید دعا برای اموات در ماه رمضان وارد شده.در ماه رمضان اموات بیش از اوقات دیگر از زنده ها تمنا دارند که برای آنها دعا کنند و خیرات بفرستند.

برکت یعنی زیادتی بهره برداری،چه برکتی از این بالاتر آقایان در این ماه مبارک رمضان از بس برکت دارد،هر نفسی که میرود و برمیگردد ثواب سبحان الله دارد،آی روزه دارِ ماه مبارک رمضان(انفاسکم فیه تسبیح)از این بالاتر چُرتت هم عبادت است(نومکم فیه عباده)یک آیه ی قرآن خواندن در ماه رمضان مطابق یک ختم قرآن در غیر رمضان است،دو رکعت نماز واجبی در ماه رمضان خواندن هفتاد برابر غیر ماه رمضان است.

برکات این ماه مبارک،هرچه آدم بخواهد حسابش کند زیاد است.همینقدر بدانید که زین العابدین(ع)می گوید:السلام علیک یا عیدالاولیا،آی ماه رمضان سلام بر تو آی عید دوستان خدا.

گامي ديگر براي بهبود كامل نجات يافتگان از منجلاب اعتياد

كارگاه خیاطی معتادان بهبود یافته روز پنج شنبه با حضور دکتر هدایتی فرماندار معزز شهرستان زرندیه - رييس اداره بهزيستي شهرستان - معاون اداره كل بهزيستي استان اقاي الله دادي - رييس شوراي اسلامي شهر زاويه اقاي نجاري و رييس شوراي اسلامي شهر مامونيه رحيم نيكنام و همچنين بخشدار گرامی بخش مركزي اقاي مهندس فاطمي و جمعي از مسئولين محلي و خبرنگاران جرايد و عده اي از بهبود يافتگان درمحل كمپ ترك اعتیاد شهر زاویه این شهرستان افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت در اين برنامه ضمن توضيحات مسئولين اقاي فرماندار به وجود مراكز اشتغال و كار براي بهبود يافتگان براي استمرار حيات و بازگشت ابرومندانه ايشان به اغوش خانواده و اجتماع تاكيد و به همكاري و هر نوع تسهيل و امداد در حدود اختيارات فرمانداري براي اين گونه اقدات ارزشمند تاكيد كرد - در حاشيه بازديد از كارگاه مذكور رحيم نيكنام با بيان تاريخچه تشكيل ngo ترك اعتياد و انجمن na و جلسات ان در شهرستان اشاره كرد و از همكاري و همراهي خود با هسته اوليه اين امر در حدود ١٠ سال پيش در محل مدرسه اي كه خود مدير ان بود اشاره و به عنوان يك امر ارزشمند كه امروز جمعيت حدود ٤٠٠  نفري بهبود يافتگان را تغذيه مي كند بعنوان يك افتخار نام برد و اظهار داشت به خود مي بالم كه با اين مجموعه همكاري و در اين حركت رهايي بخش سهم هر چند كوچك داشته ام ، ياد اور ميشود كمپ مذكور  توسط خير زاويه اي پدر شهيد اهدا شده و ماهيانه ميتواند در بهبود ١٠٠ نفر نقش ايفا نمايد ( خدا را شكر ) ٠

دوست داشتن ٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠


 

-دوست یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه

ـ دوست یعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ

سوء تعبیری نمی شه

ـ دوست یعنی یه دل اضافه داشتن برای اینکه بدونی هر بار دلت می گیره یه دل دیگه هم

دلتنگ غمت می شه

ـ دوست یعنی وقت اضافه ؛ یعنی تو همیشه عزیزی حتی توی وقت اضافه

ـ دوست یعنی تنهایی هام رو می سپرم دست تو چون شک ندارم می فهمیش

ـ دوست یعنی یه راه دو طرفه٬ یه قدم من یه قدم تو ؛ اما بدون شمارش و حساب و کتاب

ـ دوست یعنی من از بودنت مفتخر و سربلندم نه سر به زیر و شرمنده

ادعا نمی کنم که همیشه به یاد دوستانم هستم ولی ادعا می کنم که لحظاتی که به یادشون نیستم هم دوستشون  دارم.

علم بهتر است يا ثروت ؟؟؟؟؟ واقعا !!!!!!

 

علم بهتر است یا ثروت؟

بچه ای که می بیند  دستهای پینه شده ی پدرش گریه های مادرش و ارزوهاي دست نيافتني خواهرش همه پولی ست چگونه در مدرسه بنویسد علم از ثروت بهتر است؟؟!؟

جمله های نغز و پر مغز ( بخونید و لذت ببرید)

امروزتوخیابون دست یه نفریه قناری دیدم. پرسیدم فروشیه؟گفت:

نه،رفیقمه ...به سلامتی همه اونایی که رفیقاشو نو نمیفروشن!

عشق آن چیزی است که با آن به‌دنیا آمدیم، و ترس آن چیزی است که

در این دنیا آموختیم .

یادمان رفت که دیروز دلخوش به امروز بودیم و امروز دلخوش به فردا

، تنها آدمها عوض شده اند.

بعضی ها دستشون هم که رو بشه روشون کم نمیشه ، چقدر هم

زیادند  این بعضی ها !

گفتم : ای جنگل پیر

تازگیها چه خبر ؟

پوزخندی زد و گفت : هیچ ، کابوس تبر

پیر شدم آخرشم نفهمیدم کاربرد مداد سفید تو جعبه مداد رنگی چی

                               بوده !؟

بچه ها بخدا نمی‌خوام از خودمون تعریف كنمااا

اما باور كنین تو هر بانکی كه پا میذاریم , درش خود به خود باز میشه

        واسمون  !!!یه همچین آدمای مهمی هستیم ما

 

به بهانه ترمیم و تعمیر مسجد انقلاب ساوه یادی از مظلومیت امام زاده سید منصور ماه منیه

معاون ميراث فرهنگي استان مرکزي از آغاز فاز نخست مرمت مسجد جامع تاريخي ساوه در هفته گذشته خبر داد  :                

مسجدجامع ساوه به دوره سلجوقيان تعلق دارد و جزء نخستين بناهاي ثبتي استان مرکزي به شمار مي‌آيد که 15 دي‌ماه 1310 با شماره 156 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.

اي كاش به جاي اين امور عمراني  و نوسازي امام زاده سيدمنصور مامونيه مسئولين محترم و هيات امناي آن به ارزشهاي تاريخي و فرهنگي و قدمت آن توجه مي كردند و هويت ساختمان را حفظ مي كردند و اين طور به جان ساختمان بيچاره نمي افتادند و با قتل عام درختان زيبا و بي گناه  و همينطور ساختمان ساده ولي زيبا و با ارزش كه رازهاي بسياري را با خود داشت و خاطرات تلخ و شيرين تاريخ را در دل خود نهفته با خود حمل مي كرد اينچنين مظلومانه مورد هجمه غيركارشناسانه و قدر نشناسانه و فقط با نگاه مدرنيسم و با انگيزه هاي مختلف  قرار نمی دادند و همانند مسجد جامع ساوه به مرمت و حفظ آرايه هاي معماري و تاريخي آن مي پرداختند و اين بلاي ناگوار را به سر امام زاده واجب التعظيم و بناي آن و مردم اين شهر نمي آوردند !!!!!!!!  راستي بقعه قديمي امام زاده به نظر شما جايش كجاست ؟؟؟ موزه اراك و يا همين جا در داخل ساختمان امام زاده سيد منصور ؟؟؟؟!!!!؟؟؟؟ اینجاست که باید بگوییم: فاین تذهبون

جوانهاي پاك و گل مواظب گوهر وجودتون باشيد

مرد ها در چار چوب عشق٬ به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند! برای اثبات کمال نا مردی آنان٬ تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن ٬ احساس می کنند مردند. تا وقتی که قلب زن عاشق نشده ٬ پست تر از یک ولگرد٬ عاجز تر از یک فقیر و گدا تر از همه ی گدایان سامره. پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند
اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد ٬ به یک باره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید!!
و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نا مردی جست و جو میکنند...

راه حل منطقي از نوع غضنفر

می گویند: در روستایی، سر گاو در داخل خُمره گیر کرد. صاحب گاو و صاحب خُمره، هر دو نگران و امیدوار به سراغ کدخدا رفتند تا شايد به لطف هوش بالاي او، گره از کار آنها باز کند.ماجرای گاو و خُمره

کدخدا بعد از بررسی جوانب کار، رو به آنها کرد و گفت:

«راه حل مشکل ساده است، سر گاو را ببرید…»

روستاییان چنان که امر شده بود اقدام کردند، ولی سر گاو داخل خُمره افتاد.

کدخدا در پاسخ به سوال آنان که کدخدا اکنون چه کنیم، گفت «خُب خُمره را بشکنید»

در پایان این ماجرا روستاییان شاهد گریه کدخدا بودند.

علت را که پرسيدند کدخدا با غصه فراوان گفت : « من نمی دانم شما بعد از من چگونه مشکلات خود را حل خواهید کرد ؟! »

نمی تونم اینو انکار کنم ، همتون را دوست دارم - به مولا (ع)

جا برای من ِ گنجشکـــــــ زیاد استــــــــ . . . ولی ،
به درختان ِ خیابان ِ تُـــــــــــو عادتــــــ دارم!

                   هر کس بـــد ما به خلق گويد                   

   ما چهره به دل نمي خراشيم
 
   ما خوبــــي او به خلق گوييـم
 
    تا هر دو دروغ گفته باشيــــم !

چند کلمه حرف حساب !

 

 تا همین چند وقت پیش یه حرفایی از بلندگو و کوتاه گو شنیده می شد که آدم راستی راستی توی این دنیایی که دیگه هیچ چیزش عجیب و باور نکردنی نیست از تعجب میخواست شاخ در بیاره که هیچ، بعضی اجزای دیگه هم کم نبود از قسمت انتهایی بدنش دربیاد و مثل جارو روی زمین کشیده بشه !اما خب شنونده باید عاقل باشه، پس بگذار و بگذر و به همین اندک کفایت کن ! و این ماجرا که : به زودی مامونیه این شهر عزیز ما به پایتخت کشور عزیزترمان ایران تبدیل میشه و بالاخره بعد از ۶۳۰ سال قبل از میلاد و دوران قباد دوم زرندگان و مامونیه رنگ ابادانی و نشاط را به خود می بینه که هیچ ، دیگه باید یواش یواش فرهنگ پایتخت نشینی را تمرین کنیم و ژست پایتخت نشینها را بگیریم و در همه امور زندگی جاری کنیم که البته مثل اینکه قبل از طرح و تصویب قانونی این موضوع به اطلاع بنگاهها و دلال های زمین و بخش مسکن رسیده و پیشاپیش قیمت ها را متناسب با پایتخت افزایش داده اند و  و خون خلق الله را در شیشه کرده اند ،دیگر اینکه به روایت راوی و فرمایش عالی جناب مارکوپولوی ونیزی و شهادت موی سپیدان و دود چراغ خوردگان و استخوان خرد کردگان شهر روزی روزگاری راه مواصلاتی تهران -شانگهای موسوم به ابریشم از این خطه عبور می کرده که آثار گرد و خاک آن هنوز بر اسباب خانه و جهیزیه نو عروسکان آن عصر و پیر زنان موقر این زمان موجوده و رخ نمایی می کنه و صد البته که این افتخار بزرگی برای این شهر و دیار است ! و انتقال آب سرشاخه های رود دز و سد دز به مناطق کشاورزی خشکرود و زمینهای کشاورزی و احیا و رونق کشاورزی که بازهم اثار و برکاتش و نکویی سالش از بهارش و گرانی زردآلو و سیب به قیمت خون انسان و صادرات محصول درجه یک به استان محروم همسایه یعنی تهران از همین حالا نوید از رونق مورد ادعا می دهد ! و همچنین تبدیل زرندیه به استان و دهها پروژه هوایی و فضایی دیگر مثل عبور مترو از زرندیه و ایجاد خطوط مونو ریل و غیره را هم به آن اضافه کنید . و اما اینجانب قصد ندارم حال خوانندگان را منقلب و متهوع کنم که این رسم ادب نیست که بازهم بگذاریم و بگذریم بهتر است ! و همه این ها دلایلی برای رشد و توسعه این شهر و دیار به حساب می آمد که البته بی مایه فتیر است ! و بنده نویسنده و شنوندگان و دارندگان عقل سلیم علیرغم دانشتن شهامت ،یارای تکذیب و تشریح موضوع را نداشتیم چرا که به لحاظ عوام زدگی و وجود طیف متعصب بی اطلاع به بدگویی و بدخواهی و هزار انگ و اتهام متهم می شدیم که گفتیم : زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم - به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم ! و بالاجبار با سکوتی معنی دار بهت انگیز  به دیده اعجاب و انکار به موضوع می نگریستیم و حسرت می خوردیم و آرزو می کردیم که " این دوروغو که می گن راست باشه " و البته بخاطر احترام و شان البسه و اقمشه چیزی هم نگفتیم و اعتقاد داشتیم که " ماه همیشه پشت ابر نمی مونه " و از خدا خواستیم از باب اینکه " آرزو بر جوانان عیب نیست" و مگه ایراد داره که مردم ما هم چند صباحی طعم پایتخت نشینی را بچشند و این حرفها را با خود مرور کنند و لبخندی بر لب و شادی بر دل داشته باشند که این حرف ها به حقیقت بپیونده ؟ القصه : بالاخره از آنجا که هر سخن و عملی تاریخ مصرفی داره این حرف ها و وعده و وعیدها با صاحبشان به لقاء الله پیوسته و طومار بسته شد و موضوع مسکوت ماند . " خدایشان بیامرزاد"

اما برادر و خواهر عزیزم ، همشهری مومن و خوبم ، جوان خوب تحصیل کرده و نکرده اما عاقل و هوشمند و فرهیخته ام ! امروز که دیگه عصر اسکولاستیک و مدرسگیری نیست که به جای مشاهدات عینی و علمی و شمردن دندان های اسب دهها ساعت پیرامون موضوع دندان های اسب و تعدادش بحث کنیم و نریم یه بار بشماریم !به جای واقع بینی و تفکرات رئال و واقعی به خیال پردازی و ارائه تئوریهای مبتنی بر پندار و ایده الیسم و مطلق گرایی محض بپردازیم ! که نهایتش مثل احلام الیقظه ، رویاهای بر باد رفته و عشق های موهوم و ناکام و عقده های روانی را شاهد باشیم که در خواب یک گوسفند و صد گوسفند و هزار گوسفند و آخرش شکستن سبوی روغن و ریختن روی سر را برایمان به ارمغان بیاورد ، بنا براین اگر شخصی مثل سرکار خانم دکتر میر گلو بیات نماینده محترم شهرستان در مجلس شورای اسلامی از مسئولین محترم درخواست می کنه که تلاششون را برای خدمت به مردم و منطقه بیشتر و مضاعف کنند و مهیاتر و آماده تر کمر به رفع و اصلاح کمی ها و کاستیها ببندند و بدون اغماض و چشم پوشی می گه : " استاندارد راههای روستایی در شهرستان از استاندارد راههای استان پائین تره " و اعتبارات شهرستان کفاف محرومیت های تاریخی اون را نمی ده که باید بالاخص برای شهرستان زرندیه همت مدیران محترم استانی بیشتر و عزمشان جزم باشه ، گرچه بنا به فرموده خانم دکتر و زعم بنده حقیر مسئولین محترم شهرستان از جان مایه می زارن و با این اعتبارات و امکانات کار و خدمت کردن نوعی عبادت و ایثاره که خدا بهشون قوت بده ، اما واقع بین باشم ،

برادر و خواهر عزیزم - جوانان خوب تحصیل کرده و یا نکرده اما عاقل و خردمند و با نشاطم و همه عزیزان نور چشم ! ببینید از پروژه تبدیل مامونیه به پایتخت تا این امور عمرانی فاصله از کجاست تا به کجا؟ بیایید واقع بین باشیم و بخاطر خدا حرف بزنیم ، البته بنده نمی گم مطلق همه چیز را ببینیم اما سیاه نمایی هم کار خوبی نیست. نکند خدمات را فراموش کنیم ! رشد و توسعه و ترقی امکان ندارد مگر در سایه همدلی و اتحاد و هم اندیشی و اعتماد به نماینده خوبمان و فرماندار و مسئولین ارزشمند و خادمان صادقمان - پس همه با هم دست در دست هم با واقع بینی و طرح موضوعات واقعی و قدر شناسی از خادمان و مطالبات منطقی و با یاری هم در توسعه متوازن شهرستان و شهرمان بکوشیم و ساعات و لحظات و اوقات شادی را برای خود و فرزندان و ایندگان شهرمان بیافرینیم / ان شاء الله

هفت سين منتظران مهدي موعود (عج)

1- ستایش خدا با اخلاص و ورع که خود سبب خرسندی حضرت ولی عصر (عج) می گردد

2- سلام کردن به حجت خدا امام عصر در هر روز

3- سپر دفاعی او در برابر مغرضین امامت او

4- سلامتی او را از خدا طلب کردن

5- سرور و شادمانی او را در هر دعا طلب کردن

6- سفرهای زیارتی و عبادات مستحبی را به نیابت او انجام دادن

٧-سجاياي الطاف او را بيان كردن به منظور ازدياد محيت مردم نسبت به او

میاد مسعود حضرت ولیعصر (عج) مبارک باد


mahsae-aliمهدي جانmahsae-ali

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی        چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن           خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم نه؛ ولی                          برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام                   دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی


نیمه شعبان بر شما دوستان و همشهریان عزیز وخوبم خيلي مبارک


پیام تسلیت بمناسبت ارتحال نابهنگام فرزند اقای ناصر رحیمی شورای شهر ساوه

انا للله و انا الیه راجعون

جناب آقای حاج ناصر رحیمی :

Jعضو ارزشمند و خادم صادق مردم شریف ساوه در سه دوره شوراي  اسلامی شهر ساوه

با اندوه فراوان و تاثر وصف ناپذیر از درگذشت نا بهنگام و تاسف بار جگر گوشه و نور چشم عزیزمان فرزند دلبندتان مطلع شدم - بدینوسیله این مصیبت گران فقدان پسر عزیزتان را به شما و بیت مکرم و عموم شهروندان ساوجی تسلیت و تعزیت عرض می نمایم - برای ان گل نوشکفته و جوان ناکام در این ایام عزیز غفران و رضوان ابدی و برای حضرتعالی و مادر گرامیشان و سایر وابستگان و متعلقین از درگاه خالق بی بدیل هستی اجر و صبر و شکیبایی در این مصیبت عظمی مسئلت نموده و خود را در اندوه بی پایان شما سهیم و شریک می دانم و ارزو دارم روح پاک و بزرگ فرزند دلبندتان در جوار قرب الهی و همنشینی حضرت علی اکبر حسین (علیهما السلام) ارام گیرد . ان شاء الله

                                                                           رحیم نیکنام

                                                      رئیس شورای اسلامی شهر مامونیه

 

يك راز

چند روز پيش با چند تا إز دوستان بسيار صميمي و نازنين وعزيزتر إز جان در محل كار نشسته بوديم و در مورد حقوق شهر وندي.  داشتيم صحبت ميكر ديم كه سوژه مهمي در خصوص حقوق مردم و دفاع إز آن پيش أمد و بنده به يك باره بر خلاف عادت كه با حوصله و ملايمت و ملاطفت با أشخاص تلفتن زننده يا أرباب  رجوع سخن ميگويم و پاسخ منطقي و آرامي مي دهم به ناگهان با عصبانبت و نارا حتي و ألبته قاطعيت وصف شدني بر سر تلفن زننده نهيب زدم و شروع به دفاع إز شهر و حقوق شهروندان كردم كه دوستم با ديدن اين صحنه جا خورده و معترض و متعرض من شد كه ألبته متقاعد شدند اما إز ته دلش خوشحال و شاد بود كه مي ديد بنده أين طور إز مردم دفاع  ميكنم و ملاحظه مقام و موقعيتم را نميكنم به وجد أمد و إز من پرسيد :  نيكنام !  راستش را بگو اين شهامت و شجاعت و صراحت لهجه دليلش چيست ؟ راز نترسيدن و حق گفتن در چه نهفته است ؟ گفتم : در يك كلمه بگم ؟  دستم را كوتاه كردم تا مجبور نشم زبانم را كوتاه كنم.